یکی از نمونههای بی بدیل فعالیت و مدیریت جهادی از ابتدای انقلاب تا کنون، «سنگرسازان بی سنگر» هستند که به رغم سختی وظایفی که عهدهدار آن هستند خصوصا در سالهای بعد از دفاع مقدس، نظان اسلامی را در فراز و نشیبهای متعدد همراهی و یاری نمودند.
با یکی از این سنگرسازان بی سنگر که اکنون مدیریت بخش اصفهان این مجموعه را برعهده دارد، به گفتگو نشستیم تا روایتی هرچند کوتاه از دوران طی شده توسط جهادگران این عرصه در سالهای انقلاب را بشنویم.
گزیدهای از گفت و شنود محمدعلی گرامی، مدیریت کانون سنگر سازان بی سنگر اصفهان را در ادامه میخوانید.

شما به عنوان یکی از مدیران «سنگرسازان بیسنگر»ی که فعالیتهای اصلیشان از ابتدا در زمینه سازندگی و عمران و آبادانی بوده است، شاخصهای اصلی برای مدیریت جهادی را چه میدانید؟
اولین ملاک برای یک مدیری که بخواهد جهادی فکر و عمل کند، اعتقادات و باور افراد است و گوش سپردن به ندای ولی امر است؛ البته بسیاری از افراد هستند که استعدادها و تفکرات بالقوهای درونشان وجود دارد و باید باالفعل شود. بچههای جهاد هم از همان ابتدای انقلاب با رهنمودهای امام(ره) این امر را به منصه ظهور رساندند و در نهایت هم توانستند این مدیریت جهادی را به کار بگیرند و در دوران جنگ و دوران سازندگی که کشور درگیر آن بود از آن استفاده کنند.
بعد از آن نیز این امر ادامه پیدا کرد و به جهاد دانشگاهی و جهاد خودکفایی تعمیم پیدا کرد و اکنون همانطور که رهبری از آن تعبیر میکنند، تحت عنوان «مدیریت جهادی»، حرکتی است که امتحان شده و نتایج و بازخوردهای مثبتی به همراه داشته است.
کانون سنگرسازان بی سنگر هم در راستای حفظ و ترویج همان ارزشها و یاد و خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت و فرهنگ جهادی، فعالیت خود را شروع کرد تا به شاخصههای مدیریتی یک تشکل انقلابی و جهادی که برآمده از تفکر امام(ره) بود سوق پیدا کند.
مدیریت جهادی در کشور که در ابتدای انقلاب پرچم آن در دست جهاد سازندگی بوده است، در طول مدت فعالیتخود، آیا توانسته به آنچه میخواهد برسد؟ آیا قله اهداف خود را فتح کرده است؟ چقدر پیشرفت کشور به لحاظ علمی و آبادانی موثر بوده است؟
عملکرد و تاثیر گذاری این نوع مدیریت که از روستاها گرفته تا کارایی در دوران دفاع مقدس و بعد از جنگ نیز که مدیران و نیروهای جهادی در قسمتهای مختلف کشور، حضور پیدا کردند این فرهنگ اشاعه یافت؛ البته هر تفکری، مستلزم مراقبت، پایش و به روز کردن است تا مستدام بماند و تاثیرگذاری مستمری هم داشته باشد.
اما به طور کلی این روحیه(فعالیت جهادی) به صورت فطری در انسانها وجود دارد؛ اگر این روحیه را از فرد به جمع بتوانیم به درستی انتقال بدهیم، این فرهنگ مسیر خود را پیدا خواهد کرد و همهگیر خواهد شد؛ اینکه خداوند هم در همین باره در قرآن کریم آورده است «قل انما اعظکم بواحده...» و در جای دیگر نیز «واعتصموا به بحل الله...» صحهای بر این مدعاست.
ظهور و بروز این موارد را در برحههای مختلف انقلاب چگونه دیدید؟ در چه مقاطعی به این فرهنگ ارزش داده شد و مورد حمایت قرار گرفت و در چه مقطعی نسبت به آن بی تفاوتی وجود داشت؟
این مقوله در ابتدای انقلاب مورد حمایت شخص امام(ره) بود و از سنگرسازان بی سنگر تحت عنوان «فرزندان جهادیام» یاد میکردند و حمایتهای دیگری نیز از سوی افرادی مثل شهید مظلوم دکتر بهشتی که عضو شورای انقلاب هم بودند وجود داشت.
حتی در مقطعی، بودجهای را برای این بخش در نظر گرفته بودند که در اختیار ما بگذارند که کار کنیم، اما عدهای از مسئولین معتقد بودند که اینها جوان هستند و تجربه کار ندارند، این در حالی بود که عده بسیاری از نیروهای ما، تحصیلکرده، فنی و فارغالتحصیلان دانشگاه بودند؛ سادهترینهای این نیروها، نیروهای کار بودند؛ عدهای هم فقط کارهای فنی و تخصصی را عهده دار بودند.
اوج فعالیتهای «سنگرسازان بی سنگر» در زمان ابتدای انقلاب بود و با وقوع جنگ نیز عرصه جدیدی باز شد که به موازات کارها و فعالیتهای سازندگی در روستاها، با تشخیص ضرورتها در بخشهای پشتیبانی و مهندسی جنگ حضور این سنگرسازان را بیش از پیش محسوس میکرد.
جاده سازی، خاکریز زدن، ساختن پد، ساختن بیمارستان و ... از قبیل کارهایی بود که «سنگرسازان بی سنگر» در زمان دفاع مقدس در جبههها انجام میدادند.
بعد از ادقام جهاد و کشاورزی، شکل کار مقداری تغییر کرد، اما بچهها با حفظ همان روحیه، همکاری خود با کشاورزی را ادامه دادند.
چگونه میشود که فرهنگ ایثار و شهادت با یک مجموعهای عجین شود و آن را از به سمت خدایی بودن سوق دهد؟
مصداق بیت «کجائید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلائی....کجائید ای سبک بالان عاشق پرنده تر ز مرغان هوائی» اینجا ظهور پیدا میکند و این بیت با زبان بی زبانی خدایی بودن را با فرهنگ شهادت پیوند میزند؛ «جهادفی سبیل الله» باشد از ابتدای شروع کار سنگرسازان بی سنگر به راحتی قابل لمس بود و کسانی که وارد میشندند بدون هیچ چشمداشتی کار میکردند؛ امام(ره) نیز در همان زمان جملهای را فرموده بودند:: «کار برای خدا دلسردی ندارد» که سرلوحه کار همه دوستان بود.
انسان در این جنس فعالیتها، هر چقدر هم که مضاعف فعالیت کند، باز هم پشیمانی ندارد، مثل نمازی است که در برابر خدا میخوانیم، هر چه بیشتر توجه میکنیم، بیشتر لذت میبریم و احساس سبکی داریم؛ خدا طوری گشایش در امور میکند که انسان تصور نمیکند.
|